خب واقعیتش اینه که من همیشه سودای هیئت علمی شدن و بودن در محیط آکادمیک رو در سر داشتم! از همون زمانی که نوجوون بودم! یادمه یه بار رفته بودیم شمال، تو رستوران سر میز صبحانه، یه خانمی رو دیدیم که هم زمان که داشت چای صبحانه رو مزه مزه میکرد، چند تا برگه انگلیسی رو میخوند. خواهرم که اون زمان دانشجویی بود گفت عه این که استاد ماست!
از همون موقع همیشه تو ذهنم بود که منم یه زمانی استاد دانشگاه میشم و همونطوری که قهوه م رو سر میز صبحانه میخورم، تکست میخونم یا برگه های دانشجوها رو تصحیح میکنم ...
بعدترها که دانشجو شدم، همش خودم رو جای استادهای خانم تصور میکردم...
بگذریم...
تصمیم گرفتم کمی بیشتر درباره جلسه گزینشی که بعد دقیقا یک ساااال از مصاحبه علمی برگزار شد بنویسم!
روزی که تماس گرفتند واسه گزینش، آقایی که تماس گرفته بود گفت وقتی تشریف میارید پوشش مناسب گزینش داشته باشید!! و دقیقا هم ۲ روز قبل گزینش زنگ زد و من مونده بودم این وسط که بشینم جزوه های مصاحبه عمومی رو بخونم یا دنبال پوشش مناسب بگردم! 😁
حقیقتا من هیچ مانتوی گشاد بلند جلو بسته ای ندارم!! در نتیجه بعد از بیرون ریختن کل کمد خودم و خواهرم، یک مانتوی سیاه گشاد جلو بسته پیدا کردم که خواهرم سالها پیش خریده بود!! مشکل بعدی نداشتن شلوار گشاد بلند بود! که اونم بعد کلی گشتن یک شلوار ورزشی گشاد سورمه ای پیدا کردم 🤣 دیگه احتمالا خودتون میتونید نتیجه رو تصور کنید!!
بقیه زمانی رو هم که داشتم به کوب نشستم جزوه احکام خوندم.
روز گزینش، وقتی رسیدم یک خانم دیگه هم تو راهرو نشسته بود که البته برای یه رشته دیگه بود، بهم یواشکی گفت که دفعه قبل گزینش ردش کرده و انگار بعد ۲ سال دوباره اومده گزینش!
اونم مثل من معلوم بود که چند تا لباس رو هول هولی سر هم کرده پوشیده و دوتامون هم کاملا کم رنگ و بدون آرایش بودیم 🤣 با اون تیپ و قیافه ها تو راهرو نشسته بودیم و نحوه خوندن نماز آیات و نماز میت رو دوره میکردیم، صحنه بامزه ای بود 🤣🤣
و اما خود جلسه!
وقتی رفتم داخل، آقایی که مسئول اصلی گزینش بود مدام سعی میکرد جو رو صمیمی کنه و منو بخندونه! یه سری سوالات عجیب غریب هم پرسید مثل اینکه تو که سفر خارجی رفتی چرا مکه و کربلا نرفتی، یا اینکه چه کتابهایی میخونی و ... سوال مذهبی فقط یه دونه پرسید که اونم هیچ ربطی به اون همه جزوه ای که خونده بودم نداشت و خوب جواب ندادم 🤦♀️ آخرش هم موقع خداحافظی بلند شد و یک خداحافظی گرم کرد!
بعدا که با اون خانم دکتری که صبح تو راهرو دیده بودم صحبت کردم گفت که این جلسه گزینش، بهتر از جلسه قبلی ای بوده که شرکت کرده و گفت که به نظرش اینها برای وصل کردن اومده بودند نه فصل کردن 🤣🤣
من البته اصلا نمیدونم جلسه م خوب بود یا بد!! و همچنان بلاتکلیفم🫥