کت و شلوار
آقایی که یکی از اقوام همسرم هست، یک روز عصر زودتر از همیشه برمیگرده خونه، کمد خونه را میگرده و یک دست کت و شلوار بیرون میاره و به زنش میگه اینو با دقت اتو کن برام. زنش میپرسه برای چی؟ آقا میگه باید برم جایی یک جلسه کاری دارم.
چند وقت بعد مشخص میشه که آقا اون شب داشته میرفته خواستگاری و با یک زن دیگه ازدواج کرده. زن اول که فوق العاده هم خوش بر و رو بود و دو تا پسر داشت طلاق میگیره. آقا از خانم دوم هم صاحب دو تا پسر میشه. چند سال پیش خانم دوم در اثر سرطان فوت میکنه و اون آقا الان دوباره ازدواج کرده! 🫥
نمیدونم چرا وسط درس خوندن یاد این اتفاق افتادم، با هر بار فکر کردن بهش قلبم درد میگیره و زنی را تجسم میکنم که با دست های ظریفش داره با دقت و حوصله، کت و شلوار شوهرش را اتو میزنه و شوهرش هم داره جلوی آینه خودش را وارسی میکنه و ادکلن میزنه....
