خوبی که از حد بگذرد...
کلینیکی که شیفت میرم، کلینیک شلوغی نیست. اون اوایل که شیفتم را اونجا شروع کرده بودم به مدیر کلینیک گفتم من میتونم اگر موافق باشید، کیس جراحی بیارم و خودم انجام بدم ولی چون منطقه ای که قبلا کار میکردم، قیمت هاش از کلینیک شما پایینتره، با مبلغ کمتر میتونم راضیشون کنم که بیان اینجا، اونم اولش گفت نه و منم اصرار نکردم ولی بعد از مدتی که تو جراحی ها کمک میکردم، خودش بهم گفت مشکلی نداره با قیمت پایینتر کیس بیار، من پول مصرفی را کم میکنم و هر چی موند، ۵۰_۵۰ تقسیم میکنیم.
از فردای روزی که موافقت کرد، کیس بردم، بعد از اینکه اولین کیس خودم را انجام دادم، بهم گفت قیمت را بالاتر بگو اینطوری صرف نمیکنه برای من!
گفتم من قبلش با شما صحبت کردم و روی این مبلغ توافق کردیم! نمیتونم به صاحب کیس بگم دو روز دیگه که میای قیمت بالاتر بده! اگر موافق باشید، حداقل تا یک ماه با این قیمت بیاره و بعد بهش میگم قیمت بالاتر بده و قبول کرد!
خلاصه اینکه یک ماه، از طرف من کیس میومد و من خودم همه کارها را انجام میدادم و پولی هم که توافق کرده بودیم میرفت تو جیب صاحب کلینیک.
هفته پیش بهش گفتم اگر موافق باشی، آگهی هم بذارم برای جراحی عقیم سازی و در مورد قیمتش صحبت کردیم و روی یک قیمت بالاتر، توافق کردیم. به محض اینکه آگهی را گذاشتم، سه نفر زنگ زدند و وقت گرفتند که سه شنبه کیس هاشون را بیارند، منم کلی خوشحال که دارم برای کلینیک سودآوری میکنم!
سه شنبه وقتی رسیدم، دیدم مدیر کلینیک تو قیافه س! برگشت بهم گفت باز هم حساب کردم و با خانم دکتر (دوست دخترش) مشورت کردم و دیدم این قیمت هم برای من صرف نداره! و بعد با خنده گفت اگر از این به بعد، با این قیمت، کیس بیاری کل پول را خودم برمیدارم! بهش گفتم جدی که نمیگی؟ گفت چرا دیگه! آدم ها تو شوخی حرف هاشون را جدی میزنند!
منم عصبی شدم و با صدای بلند گفتم من هررر قیمتی بذارم شما باز میگی بالاتر بذار!
اونم بیشتر رفت تو قیافه!
خلاصه اینکه کیس هام اومدند و یکی یکی جراحی هاشون را انجام دادم و در حین جراحی نه مدیر کلینیک اومد کمکم نه میذاشت دخترک منشی بیاد تو اتاق جراحی که کمکم کنه! یک گوشه اخمالو نشسته بود!
یعد از اینکه جراحی ها تموم شد گفت بیا بریم تو اتاق صحبت کنیم.
بهم گفت شما امروز سه ساعت وقت کلینیک را گرفتی! گفتم مگه در این ۳ ساعت کیسی اومد؟ خب به جای اینکه بشینیم دور هم به در و دیوار نگاه کنیم، من جراحی کردم و به شما هم پول رسید! در همین ۳ ساعت، شما ۳ میلیون سود خالص بهتون رسید.
بهم گفت خب اگر کیس میومد چی؟
گفتم خب اگر کیس میومد، بین بیهوشی ها میومدم ویزیت میکردم دیگه! شما دارید یک پول ثابت شیفت به من میدین و منم وظیفمه کیس های کلینیک را ویزیت کنم ولی اینجا کلینیک پر کیسی نیست و خیلی وقتها ما کاملا بیکار نشستیم! خب به نفع شماست که من خودم کیس جراحی بیارم که سود بیشتری داشته باشید! بعد هم شیفت من ۸ ساعته بود! الان شما از چند روز پیش بهم گفتید صبح ها زودتر بیام و شیفتم الان ۹ ساعته شده ولی شما حتی مبلغ شیفت من را هم افزایش ندادید! گفت خب اون در صورتی هست که ۹ ساعت را برای ما شیفت وایسی! شما داری جراحی هم میکنی! 🫥
گفتم خب ۹ ساعت را پس برای کی دارم شیفت وامیسم؟ اگر کیس بیاد میبینم و خب جراحی هم میکنم دیگه! اینطوری که برای شما سودش خیلی بیشتره تا اینکه فقط اینجا حضور داشته باشم و اگر کیسی اومد ویزیتش کنم! اگر نمیخواهید من کیس جراحی بیارم، رک بهم بگید!
گفت ناراحت نمیشی اگر بگم کیس جراحی نیار؟
گفتم نه!
گفت خب نیار! 🫥
منم یک کاغذ برداشتم و گفتم خب تا الان انقدر از مبلغ شیفت های من مونده که پرداخت نکردید و انقدر هم درصد جراحی ها مونده، روی کاغذ نوشتم و دادم بهش و گفتم اینا را هر زمان تونستید تسویه کنید، من امروز تا آخر ساعت کاری وامیسم و از هفته دیگه نمیام.
جا خورد و گفت من دوست ندارم برید!!
گفتم اینطوری راحت ترم!
گفت باشه هر طور راحتید.
رفتم یه گوشه نشستم پای درس خوندن، اونم یه گوشه برای خودش نشست و رفت تو قیافه و همون لحظه با موبایلش، پول را پرداخت کرد و رسید را برام فرستاد.
شنیدم آروم به منشی گفت، خانم دکتر ناراحت شده، من نمیخوام بره ولی خودش میگه از هفته بعد نمیام.
تا آخر شب، کیسی نیومد، آخر شب دوباره بهم گفت من نمیخوام شما برید! بهش گفتم من امروز کلی با انرژی مثبت اومدم، همه چیز را هم از قبل باهاتون هماهنگ کرده بودم درباره مبلغ جراحی ها و ... ولی شما داد و بیداد کردید! گفت من غلط بکنم! من کی داد و بیداد کردم؟ گفتم به هر حال لحن حرف زدنتون خوب نبود!
آخر شیفت خداحافظی کردم و بهم گفت اگر ناراحتتون کردم ببخشید.
دخترک منشی را تا دم مترو رسوندم و تو مسیر هی بهم میگفت تو رو خدا نرید و کمی هم گریه کرد. دم مترو بغلش کردم و خودمم گریه کردم 😔